رمان[ ماه من : پارت ۹۷
0
18
1
110
امیر با همون حالت عصبی که به من نگاه میکرد گفت:
امیر : چیزی نیست رهام جان تو برو بشین من الان میام
رهام : باشه داداش زود بیا
با رفتن رهام ، امیر دستمو کشید و برد تو wc
نیلماه: داری چیکار میکنی دستمو ول کن
امیر : ببین خانم ...
نیلماه: راد . نیلماه راد
امیر : ببین خانم راد همین الان میری برام یه پیرهن میاری من الان با یه نفر قرار دارم
نیلماه : من الان کجا لباس براتون بیارم
امیر اومد نزدیکم و با عصبانیت دستشو گذاشت کنار سرم و صورتشو نزدیکتر آورد و گفت :
امیر : من نمیدونم خانم نیلماه راد
نیلماه : باشه میارم برو عقب
رفت عقب و پشتشو بهم کرد .