رمان[ ماه من : پارت ۹۷

نویسنده: mlynabkhtyary71

امیر با همون حالت عصبی که به من نگاه میکرد گفت: 
امیر : چیزی نیست رهام جان تو برو بشین من الان میام
رهام : باشه داداش زود بیا 
با رفتن رهام ، امیر دستمو کشید و برد تو wc 
نیلماه: داری چیکار میکنی دستمو ول کن 
امیر : ببین خانم ...
نیلماه: راد . نیلماه راد 
امیر : ببین خانم راد همین الان میری برام یه پیرهن میاری من الان با یه نفر قرار دارم 
نیلماه : من الان کجا لباس براتون بیارم 
امیر اومد نزدیکم و با عصبانیت دستشو گذاشت کنار سرم و صورتشو نزدیکتر آورد و گفت :
امیر : من نمیدونم خانم نیلماه راد 
نیلماه : باشه میارم برو عقب 
رفت عقب و پشتشو بهم کرد . 
دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.