رمان[ ماه من : پارت ۹۹
0
44
1
110
نیلماه : چرا اونوقت؟!
امیر : چون شما قهوه ی داغ ریختی روش و دارم میسوزم 《با لحن عصبی》
راست میگفت من چرا اینقد خر شدم
پشتمو بهش کردم که صدای در اومد .
درو باز کردم و همون پسره بود .
پسره : بفرمایید خانم
نیلماه:خیلی ازتون ممنونم دستتون درد نکنه《لبخند》
پسره : خواهش میکنم . با اجازتون《لبخند》
درو بستم و پیرهن و گرفتم سمت آقای مقاره
نیلماه: بفرمایید
پیرهنو ازم گرفت .
نیلماه: پوشیدین ؟!
امیر : بله
جدیدترین تاپیک ها:
یک سوال
eliasjavaheri
|
۲۴ تیر ۱۴۰۴
داستان
melanii202121
|
۲۱ تیر ۱۴۰۴