قسمت 53

ماه من

نویسنده: Hasti84

رفتم سمت اتاق برق خاموش بود روشنش کردم وایییی چه قشنگ تزیین کرده بود اتاقو
+(چه خبره؟)
_(حدس بزن)
+(تولدمه؟)
_(نه)
+(تولدته؟)
وا رفت ( نه)
+(سالگرد عقد؟)
کلافه گفت ( نه)
+(اها حامله ایی؟)
کپ کرد منم همینطور کپ کردم سریع جمش کردم
+(چیزه یعنی من حامله ام؟)
یکی زد تو پیشونیش ( نه)
+(عه خوب بگو)
_(سومین سالگرد اومدنمون به اینجاس دیگه)
+(میدونستم)
_(بلههههههه)
کیک رو خوردیم و رفتیم جلو تی وی
+(ببین فوتبال داره امشب به نظرت کی میبره؟)
_(قرمزا)
+(ها؟ امشب ابی و مشکیه)
ما طرفدار تیمی نبودیم فقط از روی لباسشون میگفتیم کی میبره
_(اها ابی ها)
+(باشه ..... شرط ببندیم ؟؟)
_(ببندیم)
+(خوب اگر تیم تو برد من موهامو میتراشم اگر تیم من برد تو موهاتو میتراشی)
_(نه خیر من موهاتو دوست دارم)
+(همین که گفتم)
دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.