قسمت 79

ماه من

نویسنده: Hasti84

رفتن سرخاکش نشستم
+(سلام گیتا خانوم یه ساله نیستی ها خبر داری؟ خبر داری شوهرت داره اب میشه؟ خبر داری دخترت داره راه میره؟ خبر داری دارم دق میکنم؟ خبر داری داداشت برای اینکه پسرش گریه شو نبینه میره تو بالکن سیگارمیکشه و اشک میریزه؟ خبر داری لعنتی؟)
جیغ میزدم و گریه میکردم( خبر داری دخترت بزرگ شده؟خبر داری دخترت بابا گفتن رو یاد گرفته؟ مادری نداره که بگه مامان اخ گیتا رفتی هممون رو داری نابود میکنی خبر داری پسرم بخاطر ناراحت نشدن سهراب و ساحل به من دیگه نمیگه مامان؟ اخ اخ گیتا چرا رفتی لعنتی؟ تو رفتی و قلبم افسرده شده همه اینا به کنار بماند که چقدر نابود شدم بماند دلتنگ صدای خندتم لعنتی هنوز عطرت توی خونه تونه )
حالم بد بود پاشدم و رفتم سمت خونه

*۱۷ سال بعد *

*ساحل*

+(واووووو چه کردی باراد )
_(پس چی مااینیم دیگه )
+(بروووو خیلی قشنگه این واقعا برامنه)
_(معلومه ساحل خانوم)
+(خوب بدش بهم دیگه)
_(برگرد)
دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.