*ساحل*
ماشین رو پارک کردیم و پیاده شدیم کولمو برداشتم که شاهد از ماشین پیاده شد داشت میومد سمتم که گفتم( وایسا ببینمت چی پوشیدی ندیدمت)
یه ست ورزشی مشکی سفید پوشیده بود و یه کلاه کپ هم سرش گذاشته بود که روش یه چیزی نوشته بود کفششم مشکی بود خیلی خوشتیپ بود لعنتی با این هیکلش نگاه همه رو جلب خودش کرده بود اخم تصنعی کردم
+(چرا اینجوری لباس پوشیدی؟)
گرخید
_(چرا بده؟)
+(همه دخترا دارن نگات میکنن)
خندید رفتم جلو و زدم به شونش
+(نخند جذاب میخندی همه نگات میکنن)
تو بغلش گرفتم و چلوندم
_(اخه چرا اینقدر تو حسودی بزار اینقدر نگاه کنن خسته بشن)
+(حسودی مال ما زناست .... میخوام شوهرمو خودم نگاه کنم فقط چرا تو زشت نیستی؟)
_(ببخشی دیگه )