قسمت 32

ماه من

نویسنده: Hasti84

داد زدم ( چی کار کردم ها؟؟؟ من خاک تو سر رفتم براکار کارا بهم ریخته بود از اونجا هم بهم خبر دادن دختر عموی عوضیم تو فنلاند چه کثافت کاری هایی میکنه مجبور شدم بیارمش چی کار کردم اخه؟)
اهی کشید و رفت بیرون بعد از یه ربع که حالم بهتر شد زنگ زدم نیلو
+(الو سلام)
_(سلام نیلو از وقتی نبودم برا گیتا چه اتفاقی افتاده؟؟)
+(راستش از وقتی تو رفتی قلبش مشکل پیدا کرد همش بیمارستان بود الان نمیدونی کجاست؟)
_(اصفهان دارم میرم دنبالش)
+(باشه فقط اون دختره کی بوده باهات؟)
_(به صابر میگم براتون توضیح بده گیتا مهم تره باید برم )
رفتم تو ماشین و رفتم سمت فرودگاه

*گیتا*

دیدم سهراب جامو میدونه بدون اینکه به کسی بگم رفتم و بلیط اصفهان رو کنسل کردم و بلیطی برای کرمانشاه گرفتم دقیقا همون ساعت پرواز داشت رفتم سوار شدم خواستم گوشی رو خاموش کنم که پیام برام اومد
+(اجی به خدا من بهش هیچی نگفتم خودش تعقیبت کرده بود کجایی الان؟)
گوشی رو خاموش کردم و چشمام رو بستم
بعد از ۱ ساعت رسیدم کرمانشاه جایی نداشتم برم سرخود اومدم اینجا نمیدونستم چیکار کنم با این قلب مریض تنهایی تو شهر غریب سختم بود رفتم هتل یه اتاق گرفتم
دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.