قسمت 106

ماه من

نویسنده: Hasti84

گوشی رو قطع کردم و خوابیدم وای فردا صبح باید برم دنبالش خدایا خودت کمکم کن دل این دختر رو نشکنم

*دانای کل*

شب سختی داشتن ۲ تا زوج داستانمون ساحل روی زمین نشسته بود و به اینکه فردا برای رفتن به کوه با شوهرش چی بپوشه شاهد خوشحال بود که ساحل دازه عاشقش میشه و به این فکر میکرد که چی کار کنه دل زنش رو شاد کنه ستاره هم گوشی رو به سینش چسبوند و از خوشحال نمیدونست چی کار کنه و قرارِ فردا کجا بره با عشقش باراد هم داشت فکر میکرد کجا ببره این دختر عاشق رو که کوه بنظرش بهترین گزینه بود گوشیش رو اورد و به ستاره پیام داد ۶ صبح حاضر باشه
صبح همه اماده شده بودن دریغ از اینکه بدونن قراره همو ببین
شاهد با رخشش ساعت ۶ اومد دنبال ساحلش
باراد هم ساعت ۶ ستارشو سوار کرد
همشون در حال رفتن به یه مقصد بودن وقتی رسیدن ماشین هارو پارک کردن فعلا همو ندیده بودن  
دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.