اشکام جاری شد که شاهد اومد و باراد رو بلند کرد و بغلش کرد
+(ببین میخوام تو یه روز عروسی بگیریم منو و ساحل تو و ستاره خوبه نه؟)
یاحسین باراد من با ستاره وای خدا تحمل این یکی رو ندارم باراد چشمای قرمزشو دوخت به شاهد
_(تو کی هستی که برا من تصمیم میگیری؟)
تنفگشو گرفت سمت دستش و یه گلوله زد به دستش
+(من اینیم که میبینی یه روانی یا بهتر بگم یه کسی که برای به دست اوردن هر چیزی که بخواد هر کاری میکنه فهمیدی کیم؟)
باراد افتاد زمین و از درد به خودش می پیچید خودمو کشوندم سمتش و جیغ زدم
+(روانی من باهات ازدواج میکنم اینم ستاره رو میگیره بس کن کاراتو ...... ببرمون بیمارستان شاهد توروخدا)
_(التماسش نکن ساحل)
+(ساکت شو )
شاهد به اون گردا گفت اوناهم باراد رو بغل کردن و بردنش منم دنبالش رفتم که شاهد دستمو کشید تند برگشتم سمتش که موهام ریخت تو صورتم بخاطر نداشتن کش موهامو کنار زد و یه پالتو که معلوم بود مال خودشه رو انداخت رو شونم و هدایتم کرد سمت ماشینش ستاره هم دنبال باراد رفت