قسمت 65

ماه من

نویسنده: Hasti84

قلبم گر گرفته بود اشک هام دویدن و رسیدن به چشمام بغض خفم کرد خون توی دستام دودید و مشتشون کردم و برای اینکه گریه مو نبینه بلند شدم و جلو اینا وایسادم و داد زدم اشکام سرازیر شدن مشتمو کوبیدم تو اینه دردی حس نکردم ولی دستم غرق خون شد که دست گیتا نشست رو بازوم اونم گریه میکرد بغلش کردم به خودم چسبوندمش

* ۴ ماه بعد *

* گیتا*

+(آیییی خفه شدم ایناز بسه)
_(ببین ماه نهمه به خودت برس بچت یکم دیگه دنیا میاد ها)
+(ایناززززز)
_(سکوت)
نیلوفر با شیر اومد سمتم
+(شیر اوردم برات )
_(آییی نمیخوام)
+(عسللل)
_(ها؟ امدم)
عسل اومد سمتم
_(ها؟)
+(شیر نمیخوره)
_(نمیخوری؟)
سرمو تکون دادم چند بار
+(میخورم میخورم معلومه که میخورم)
دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.