قسمت 69

ماه من

نویسنده: Hasti84

+(سلام خانوم خوبی؟ ....... بچتو گذاشتی و رفتی؟ چرا خوب؟ میدونم خسته بودی از زندگی ولی خوب چرا رفتی بی معرفت دلم برات تنگ شده چرا تنهام گذاشتی؟)
مشتی از خاکش ریختم رو سرم تا بلکه بقول قدیمیا اروم شم اما دریغ از ارامش
+(میگن اگه خاک مرده رو رو سر کسی که خیلی بی تابی میکنه بریزی اروم میشی ولی گیتا ارامش بدون تو معنایی نداره ......)
خندیدم ( یادته عسل و نیلوفر چقدر به علاقه مادوتا بهم حسودی میکردن؟ پاشو برگرد تا دوباره حرسشونو دربیاریم پاشو دردت به جونم)
اهی کشیدم و سرم رو روی خاکش گذاشتم
+(با این همه خاک چطور میتونی برگردی؟ )
اشکام سرازیر شدن و تمام صورتمو خیس کردن با احساس اینکه کسی کنارمه سرمو بلند کردم دیدم گیتا داره نگام میکنه
_(سلام اینازم خوبی؟)
+(گیتا؟ برگرد)
_(نمیتونم دورت بگردم ولی خیلی ناراحتم ازت)
+(چرا دوردونم؟)
_(چرا اینقدر بیتابی میکنی؟ چرا اجازه میدی سهراب اینکارا رو باخودش بکنه؟ خوبه میدونی چقدر دوتاتونو دوست دارم ......میدونی؟)
دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.