قسمت 102

ماه من

نویسنده: Hasti84

+(من دیگه برم خانومی)
_(اِ میخوای بری؟ خوب بزار فردا صبح برو)
+(نه برم بهتره به بابات قول دادم شب تنهات بزارم تا فکر کنی)
_(به چی؟)
+(بابات گفت به فکر کردن نیاز داری)
اخ بابا چقدر منو میشناسی میدونی دقیقا چه موقع چه حرفی و بزنی و چی کار کنی
ازش خداحافظی کردم و در رو بستم و رفتم تو اتاقی که بعد از مامان درش قفل شده بود درشو باز کردم و رفتم تو همه جا رو خاک گرفته بود عکسای مامان و بابا رو نگاه میکردم به یکیشون دست زدم و اوردمش پایین که یه برگه از پشتش افتاد عکسو سرجاش گذاشتم و برگه رو خوندم
+(سلام سهراب جانم نمیدونم کی این نامه رو میبینی و میخونیش این نامه رو وقتی دارم مینویسم که لندنیم و دنبال کار های برگشتمون به ایرانی سهرابم میخواستم بگم تو بهترین انتخاب زندگیم بودی تو تنها انتخاب زندگیم بودی که بهش افتخار میکنم این نامه رو بده به بچمون تا فردی که میخواد برا زندگی انتخاب کنه رو به درستی انتخاب کنه بهش بگو فردی رو انتخاب کن که عاشقت باشه که برای بدست اوردنت هر کاری بکنه برای نگه داشتنت تمام تلاششو بکنه برا شاد بودنش از خودش مایه بزاره برای ارامشش تمام زندگیشو فدا کنه بگو یکی مثل خودت انتخاب کنه تو نمونه یه فرد مناسب برا زندگی هستی تو تنها مردی هستی که میشه بهش تیکه داد عاشقانه دوستت دارم ....... گیتا)
دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.