+( خوش اومدین تو این ۴ روز کیارس فقط تو بغل ساحل اروم میشد الان دیگه میره پیش مامانش ..... ستاره بمونین اینجا تا پای تو و دست باراد خوب میشه)
ساحل بلاخره به حرف اومد
_(راست میگه شاهد بمونین داداش)
+(نه مرسی میریم خونه خودمون مامان هست نیلوفر جونم هست)
_(هرجور صلاحه خودتون میدونید)
صدای کیارس اومد انگار از خواب بیدار شده بود ساحل به سختی بلند شد
_(اومدم خاله اومدم)
رفت بالا و بچه رو بعد از چند دقیقه اورد پایین
_(ببین کی اومده اقا کیارس مامانی و بابایی اومدن )
اومد پایین و کیارس رو گذاشت زمین شاهد رفت کنارش
+(خوبی ساحلم؟)
سری تکون داد و لبخند زد کیارس دوید و اومد بغلم
+(سلام باباییی خوبی؟)
_(اوممم)
+(کیارس مامان بیا پیشم ببینم بی معرفت کجا بودی این چند روز؟؟)
از بغلم تکون نخورد روی اون یکی دستم که سالم بود بلتدش کردم و رفتم پیش ستاره نشستم
نهار خوردیم و شاهد رسوندمون خونه
خیلی خسته بودم رفتم تو اتاق و خوابیدم نمیدونم چند ساعت گذشت که با نوازش ستاره بیدار شدم