+(خوب همون کو تنهایی اومدی؟)
_(ببین داستان داره ...... بریم یه دوری بزنیم؟)
+(اره بریم)
نگاش کردم مثل همیشه تیپش گنگ بود تقریبا مثل هم لباس میپوشیدیم یه پوتین مشکی پوشیده بود و یه شلوار سفیر چسب و کابشن بنفش و شال بفنش و کیف بنفش خیلی ماه بود هم خوشگل بود هم مهربون خیلی دوستش
داشتم
+(خوب بشین بریم خوردیم از بس نگام کردی)
خندیدم و سوار ماشینش شدم
رسیدیم به یه جای سرسبز
_(نوا کجاست اینجا؟)
+(اینجا طاق بستان یه جا دیگه هم هست پارک کوهستان اونجا هم میریم)
اهایی گفتم و بیرون رو نگاه کردم
ماشین رو پارک کرد و راه افتادیم بریم بردم بستنی فروشی فان فار خیلی بستنی هاش خوشمزه بود بعدش رفتیم یکم گشتیم خواستیم برگردیم
+(خیلی خوش گذشت ممنونم)
_(کاری نکردم که وقتی من تهران بودم تو اینقدر بهم رسیدی که خونه خودمون بهم نمیرسیدن)
دیونه ایی نثارش کردم که کنار یه پارک وایساد و رفتیم پایین
+(بیا بشینیم)
نشستیم روی یه نیمکت
+(ببین از وقتی دیدمت اون گیتای گذشته نبودی لاغر شدی رنگت پریده تا یه لحظه ولت میکنم میری تو فکر بگو چی شده)
همه چی رو براش تعریف کردم با هق هق حرف میزدم بغلم کرد
+(آیی مه بمیرم برات چنی بدبختی کشیدی پس همینه که تنها اومدی فرار کردی از دستش که نبینیش ..... کاش میموندی و حرفاش رو میشنیدی شاید تو اشتباه کردی)
_(نه نمیخوام صداشو بشنوم اون میدونست چقدر عاشقشم میدونستم حاضر بودم جونمو بدم اما یه تار مو از سرش ........)
اومدم ادامه حرفمو بزنم که قلبم گرفت کیفم تو ماشین بود
+(چی شدی؟)
_( نوا ..... قرصم .....ماشینت)