به جرم عاشقی : عنوان
0
3
1
28
پارت :٢٣
با برخورد لبه تیز عسلی با پهلوم جیغ کشیدم که سراسیمه سمتم اومد و کنارم نشست.
ازدرد پهلوم لبم رو به دندون گرفتم و اشک ریختم.
- چت شد نفس؟
با چشمای اشکی نگاهش کردم که با نوک انگشتش اشکم رو پاک کرد.
- خوبی؟
- مهمه برات؟
- مهم نبود نمی پرسیدم.
نگاهم رو با دلخوری ازش گرفتم و با دستم پهلوم رو ماساژ دادم.
نگاهش با نگرانی به دستم که روی پهلوم بود کشیده شد؛ می خواست لباسم رو بالا بزنه که مانعش شدم؛ عصبی شدو لباس رو کشید و تو تنم پاره کرد!
دستش رو، نوازش وار روی کبودی ها و رد های کمربند کشید
- یادگاری اون روزیه که ازون جنهم فرار کردی ؟
با حرفی که زد مات نگاهش کردم.
- تو؟
چشماشو با آرامش روی هم گذاشت.
پس سهیل از همه چیز خبرداشت.
از خودش ترسیده بودم وبه خودش هم پناه آوردم !خودم رو درآغوشش انداختم و هق هق کردم. درآغوشم کشیدو روی موهام رو بوسید.
- میشکنم اون دستی رو که جرئت کرده رو تو بلندشه!
***********************************
باصدای زنگ گوشیم، گوشیم رو از کیفم درآوردم و با دیدن اسم سهیل لبخندی زدم و تماس رو وصل کردم...
جدیدترین تاپیک ها:
یه سوال
shmsyfatmh032
|
۷ مرداد ۱۴۰۳