به جرم عاشقی : عنوان
0
6
2
52
پارت :٣۵
نگاه پشیمونش رو بهم دوخت
- میشه تمام اتفاقایی که افتادرو فراموشش کنی نفس؟
تلخندی زدم
- چیو فراموش. کنم سهیل؟
اینکه خودم و. احساسم رو به بازی. گرفتیو فراموش کنم. یا اینکه پسم زدی؟!
با چشم های بی قرارش نگام کرد.
- نفس. وقتی انقدر دوست دارم که بدون تو یک لحظه هم نمی تونم زندگی کنم؛ چطورمی تونم پست بزنم و طلاقت بدم؟!
با دلم سر لج افتادم.
- شاید تو دیگه. نخوای طلاقم. بدی سهیل؛ اما من. هر جور شده. طلاقمو...
دستشو روی لبم گذاشت؛ کلافه گفت
- این پنبه رو از گوشت دربیار؛ عمراً طلاقت بدم!تو همه زندگیمی نفس!
*********************************
چند تقه به در خورد
- خوبی نفس؟
- آ. آره.
از شدت عق زدن گلوم می سوخت. سرم رو بالا آوردم وبه خودم تو آینه نگاه کردم.رنگ و روم پریده بود و لبم کبود شده بود.دست و صورتم رو شستم و از دستشویی بیرون اومدم.
سهیل با دیدنم تکیشو از دیوارگرفت ونگران سمتم اومد.
- رنگ و روت پریده نفس؛ اونوقت میگی خوبم؟!
بازومو گرفت وکمکم کرد روی مبل بشینم...
جدیدترین تاپیک ها:
یه سوال
shmsyfatmh032
|
۷ مرداد ۱۴۰۳