به جرم عاشقی : عنوان

نویسنده: motahharehbaghany

 
پارت :١۵

دختری جوان از پله ها پایین اومد و مقابل سهیل قرار گرفت. روی پنجه پاش وایسادو گونه سهیل رو بوسید. 
قطره اشکم روی گونم چکید و دیدم رو تار کرد. 
- خوش اوم... 
با دیدنم و دست های گره خورده سهیل به دور دستام ساکت شد؛ اخمی کرد و به من اشاره کرد
- این خانم دیگه کیه؟
سهیل من رو به سمت خودش کشید و باعشق نگاهم کرد
- زنم. گمشده ای که بهت گفته بودم.
از حرف سهیل گر گرفتم؛ زنش بودم؟ نه. من فقط اسباب بازی سهیل بودم که باهام بازی و خودش رو سرگرم می کرد!
دختر پوزخندی زد و نگاه تحقیر آمیزی بهم انداخت
- زنت؟ همونی که ترکت کرد و رفت؛حالا برگشته ؟ یک دختره خیابونی که معلوم نیست دست خو...
با سیلی سهیل حرف در دهانش ماسیدو روی زمین افتاد. 
- خفه شو دختره پاپتی ! نفس ناموس منه عوضی!  
می خواست به سمتش حمله کنه که گوشه کتش رو گرفتم و کشیدم 
- نه سهیل! حق داره اینجوری بگه؛ از اولم برگشتنم به خونت اشتباه بود. 
به سمت در رفتم که با دو قدم بلند خودش رو بهم رسوند‌...
دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.