به جرم عاشقی : عنوان

نویسنده: motahharehbaghany

پارت :۵۶

از اون شب به بعد، بارها دست به خودکشی زدم تا با مرگم اون ننگی رو که بهم چسبیده بود رو پاک کنم...
 ولی با اومدن سهیل به زندگیم همه چیز به یکباره تغیر کرد!
دختر زخم خورده ای که وقتی مزه نامردی پدرش رو چشید، از هر مردی متفر شد؛ حالا تونسته بود با خودش کنار بیاد و یک مرد رو عاشقانه ستایش کنه!
هنوزم مرور گذشته برام عذاب آور بود ولی از اینکه انقدرضعیف بودم وبه جای رو در رو شدن با حقیقتی که به سرنوشتم گره خورده بود؛ فرار کردم از خودم خجالت کشیدم! 
- بعد از بلایی که جاسم سر نفس میاره، نیما بر خلاف نوید و بابای کثاف..
- توهین نکنید خانم؛ ادامه بدید!
- که بویی از آدمیت نبردن؛ جاسم رو میکشه و به سهیل کمک میکنه تا نفس رو از اون عمارت بیرون بیاره. پوزخند صداداری زد
- با کشته شدن جاسم هم آدماش که فکر میکنن نیما و سهیل رو حشمت خان فرستاده تا دخترش رو نجات بده برای انتقام گرفتن ازش، دار و ندارش رو آتیش میزنن و نیما رو میکشن.
مقداری از آب توی بطری رو سر کشید و ادامه داد. 
- چند ماه بعد از این اتفاق، وقتی که حشمت خان به ایران میاد و تمام ماجرا رو میفهمه... 
دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.