به جرم عاشقی : عنوان

نویسنده: motahharehbaghany

پارت:٢٨

از جاش بلند شد و به سمت پله ها رفت 
-کجا میری سهیل؟
-  مگه نگفتی برات گیتار بزنم؛ خب میرم گیتارم رو بیارم دیگه. 
-جدی میگی؟ واقعا می خوای گیتار بزنی؟
 لبخند محوی زد؛ از پله ها بالارفت و بعد از چند دقیقه با گیتارش برگشت.نگاهم به گیتار خاک خورده اش افتاد.چند سال پیش ، وقتی سهیل مادرشو از دست داد؛ گیتار رو هم کنار گذاشت‌‌؛ ولی حالا امشب قرار بود بعد این همه مدت،برام گیتار بزنه.
 روی مبل که نشست؛ سرم رو، روی پاش گذاشتم؛ دستش رو لای موهام برد و با موهام بازی کرد.
(نیمه گمشده من از حامیم) 
-مث پروانه دور تو میگشتم
تا یه روز شمع عشق تو روشن شه
-همه دنیا رو دنبال تو میگشتم
-همه دنیا حرف عشق تو و من شه
-نیمه گمشده من پیش تو گم شده دلم
میشه سراغمو بگیری
-از همه آدمای شهر قاصدکای رهگذر
میشه نشونیمو بگیری
-نیمه ی گمشده من پیش تو گم شده دلم
میشه سراغمو بگیری
-از همه آدمای شهر قاصدکای رهگذر
میشه نشونیمو بگیری
-بغلت میکردم... 
 سهیل گیتار میزد و من غرق شده در عسلی های درخشانش خوابم برد. 
********************************
در ماشین لباسشویی رو بازکرده بودم و لباس های کثیف رو داخلش می انداختم که نگاهم به برگه تا شده، داخل جیب شلوار سهیل افتاد. 
برگه رو برداشتم؛ بازش کردم و خوندم... 
دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.