قسمت پانزدهم

سمبل تاریکی : قسمت پانزدهم

نویسنده: Albatross

دو قدمی که به عقب تلو خوردم، باعث شد پاهام درهم پیچ بخوره و به پشت روی زمین بیوفتم. نشیمن‌گاهم درد گرفت؛ ولی دردش به قدری نبود که من رو از ماتم زدگی خارج کنه.

هیچ حسی جز حیرت نداشتم. سرم، وجودم، تمامم تهی شده بود. نه سوالی، نه فریادی، هیچ چیزی در من یافت نمیشد. تنها شوکه شده بودم و نمی‌دونستم باید چه عکس‌العملی رو نشون بدم. چه واکنشی طبیعی بود؟ آیا سکوتم در این‌باره یک رفتار رایج بود؟ این‌که خودت رو سر یک جنازه در حال لیسیدن خون ببینی، چه واکنشی می‌تونست معمول باشه؟

اولین چیزی که خلاء سرم رو شکست، صدای رها بود. تکرار و مرور حرف‌هاش گیجم می‌کرد. ماهیت من، طبیعت من چی بود؟ رها از چیِ من حرف میزد؟

جوابی برای این سوالات نداشتم؛ بلکه هنوز با چشم‌های وق زده و بی‌احساس به افق خیره بودم. تصویر خودم یک سانت هم از زاویه دیدم جابه‌جا نمیشد، گویی به پرده‌ ذهنم چسبیده بود.

بالآخره تونستم پلکی بزنم. همین حرکت کوچیک باعث شد تا بتونم ورود و خروج اکسیژن به ریه‌هام رو متوجه بشم. دمای نسبتاً سرد خونه رو درک کنم. صدای تیک‌تاک ساعت رو بشنوم و کم‌کم خودم رو حس کنم.

همچنان داغی مهر سکوت روی لب‌هام برقرار بود. در عوض سوالات در خلوت ذهنم شورش کرده بودن.

به راستی من بیمار بودم؟

به راستی من بیمار بودم؟

به راستی من بیمار بودم؟

چندین مرتبه در سرم همین تیتر پررنگ و وحشیانه می‌چرخید. طوری که دیگر صداها در سرم خاموش شده بود. آیا واقعاً بیمار بودم؟!

سرم رو به چپ و راست تکون دادم. زمزمه‌وار و بهت زده لب زدم.

- توهمه!

ولی ندای درونم این رو صدق نمی‌کرد؛ بلکه در انکارش شریک بود. به سختی روی پاهام ایستادم. حس سوزن‌سوزن رو در ران‌هام احساس می‌کردم. گویی هزاران موریانه بهم حمله کردن؛ ولی باید قدم بر می‌داشتم. باید متوجه می‌شدم خیالاتی شدم یا واقعیته!

از این‌که بی‌فکرانه عمل کرده بودم و گوشیم رو همراهم نیاورده بودم، به شدت از دست خودم عصبی بودم. می‌تونستم از طریق گوشیم به آخرین اخبار در مورد گمشده‌ها دست پیدا کنم؛ ولی الآن مجبور به خرید روزنامه بودم.

تصمیمم برای بیرون رفتن عملی شد؛ اما هدفم تغییر کرده بود. قصد داشتم با خوندن روزنامه‌ها بفهمم آیا واقعاً تصاویری که می‌بینم، حقیقت دارن؟ و تنها از طرفی می‌تونستم موفق بشم که به سرگذشت اون گمشده‌ها پی ببرم. امیدوار بودم نیروی پلیس تا این مدت به اطلاعات خوبی دست یافته باشه. 
دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.