قسمت 61

جانا

نویسنده: Hasti84

خندم گرفته بود کارتمو دادم ارس که هرچی خواست بخره خداروشکر کمی پول توش بود
به جانا کمک کردم بره توی اتاق استراحت کنه همش از اتفاقات اون ۴ ماه میپرسید اما به خاطر وضعش هیچی نمیگفتم و جواب سر سری میدادم دیگه هم من خسته شده بودم هم خودش
شام رو با بچه ها خوردیم اونا رفتن و موندیم خانواده ۳ نفره ایی که قرارِ ۴ نفره بشه
۳ تا لیوان شیر توی سینی گذاشتم و رفتم سمت اتاقمون رایان رو صدا زدم دیدم تو اتاقِ پیش جانا جانا رو تخت نشسته بود نگاهی بهش کردم
+(لباس من تن تو چی کار میکنه؟؟)
در حالی که داشتم میشستم زمین رایان رو گذاشتم تو بغلم و لیوان شیرشو دادم بخوره
جاناهم اومد پیش مانشست
دستی توی موهای رایان کشید ( تنها یادگاری هایی که بوی تو میدادن لباسات بودن و عطرتو رایان تو این ۴ ماه از خودم جداشون نکردم)
لیوان شیرشو دادم بهش ( بخور اینو ......... چرا اینقدر خودتو اذیت کردی؟ اون بچه چه گناهی کرده بود که بخاطر گناه باباش مجازات شه؟)
یه قطره اشک از چشمش چکید و تو چشمام زل زد ( مامانش چه گناهی داشت که اینهمه عذاب کشید؟؟ اصلا به من فکر کردی؟؟؟ اصلا فکر کردی که چی میکشم ؟؟؟ فکر کردی بعد تو من باید به کی تکیه کنم؟؟؟ هرچند تو این ۴ ماه یاد گرفتم به هیچ کس به جز خودم تکیه نکنم اما میدونی روزام چطور گذشت ؟؟ میدونی چقدر اشک ریختم؟؟ تو که از عشق میگفتی چرا معشوقه تو ول کردی؟؟ مگه نگفتی من زندگیتم چرا ولم کردی به حال خودم؟؟؟)
با هر کلمه ایی که میگفت بیشتر از خودم متنفر میشدم بیشتر عذاب میکشیدم دوست داشتم هرچه زود تر دخترم به دنیا بیاد که همه چی رو بگم
اشکاشو پاک کرد و رفت خوابید منم رایان رو بردم و رفتم بخوابونمش همونجا خوابم برد
روزا مثل برق و باد میگذشت ۲ روز دیگه قرار بود بچم به دنیا بیاد دقیقا 1401/01/01 جانا به شدت حالش بد بود همش بالا میاورد دلم کباب بود براش همش اتی و دلی اینجا بودن تا ازش مراقبت کنن چون رایان به تنهایی به یه نفر نیاز داشت چون خیلی به جانا وابسته بود جانا هم نمیتونست ارومش کنه خودش حالش بد بود
لحظه شماری میکردم برای به دنیا اومدن دخترم
رایان روی پام دراز کشیده بود ۲۹ اسفند بود و هوا کمی سوز داشت ساعت ۲ شب بود که صدای جیغ جانا بلند شد رایان رو بغل کردم و گذاشتم زمین و گفتم بره تو ماشین بلد بود خداروشکر جانا رو بغل کردم و بردم تو ماشین بستریش کردن که فردا بچه رو بدنیا بیارن
دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.