قسمت 123

جانا

نویسنده: Hasti84

معلوم بود مسته چون هیچ عکس العملی نشون نمیداد منم از ترس جیغ زدم و یه قدم به عقب رفتم که زیر پام خالی شد و پرت شدم توی اب سرد استخر
اب سرد هجوم اورد توی بینم و دهنم دیگه چیزی نفهمیدم

"امید"

داشتم اون عوضی رو میزدم که یهو صدای پرت شدن چیزی توی اب اومد دیدم دلدین نیست سریع بلند شدم و رفتم سمت اب دلوین ته اب بود پرید توی اب و بیرونش اوردم چشماشو باز نمیکرد چند بار به قفسه سینش فشار وارد کردم که کمی اب رو بالا اورد یهو خودشو جمع کرد داشت میلرزید و دندوناش روی هم بند نبود منم به شدت سردم بود پالتوشو از نیلا گرفتم و تنش کردم پالتوی خودمم دورش زدم و دویدم سمت ماشین توی راه چند بار عطسه زدم متوجه شدم که سرما خوردم
با اخرین سرعتی که میتونستم روندم سمت خونه بردمش بالا و لباسشو عوض کردم و یه تیشرت بلند تنش کردم به یه شلوارک کوتاه و روی تخت خوابوندمش و پتو رو روش زدم دستی رو پیشونش گذاشتم تو تب داشت میسوخت
رفتم اب اوردم و دستمال برای پاشویش زنگ زدم به حامد 
دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.