قسمت 148

جانا

نویسنده: Hasti84

+(تو فکر کن یه درصد من عاشق زندگیمم عاشق بچه هام عاشق تو مگه داریم بهتر از این؟؟؟مَرد من ممنونم بابت تمام محبت هاس بابت تمام زحمت های که بخاطر من کشیدی ممنونم بخاطر من اینقدر سختی کشیدی ممنونم بابت اینکه دوستم داری)
انگار تمام دنیا رو بهم دادن مگه یه مرد چی میخواد از زندگی ؟؟؟ همین که زنش ازش راضی باشه براش کافیه
_(میدونی از وقتی اومدی تو زندگیم زندگیم به بهشت تبدیل شده عشق من؟؟)
بالای سرش وایساده بودم که در یهو باز شد و نیلای دیونه اومد تو
+(اِوا ببخشی فکر کنم بد موقع مزاحم شدم داشتین لاو میترکوندین )
خندید خواست بره بیرون که صداش زدم( اُسکل وایسا گند زدی توش دیگه وایسا)
اخمی کرد و اومد سمت دلوین و پیشونیش رو بوسید
+(عزیزم زیبا سوگلی امید نفس امید مننون بابت هدیه کردن این دوتا دست گل به این امید خُل و چِل ما ممنون زیبا ترین مادر دنیا)
_(ممنون نیلا جونم ...... فکر نکن بخاطر این قربون صدقه ها میگم نمیخواد بیای کمکم برا نگه دارس بچه ها )
قهقه زد و زد به شونش
+(لیاقت خوبی کردنم نداری اخه مگه من گفتم نمیام خودم دوتا وروجک دارم اونا رم میارم)
_(هوی نیلا میگم فرهاد و بچه ها کجان؟)
+(هوی تو کلات بچه پرو بابا شده رودار شده ‌......... هیچی بابا ساسان و سپهر یقه دو تا از محافظا فرهاد رو گرفتن میگن اینا باید کولی بدن بهمون فرهادم مونده اونا رو از محافظا بکنه ماشالله دوتا گولاخم میخوان بچه هام)
هم من هم دلویت مُردیم از خنده
_(وای خدا این دوتا خیلی خوبن )
+(زهر مار ببینم پسرای تو گلی به سرت میزنن .........دلوین جونم اسمشون رو چی گذاشتین؟؟)
_(باربد و امین)
+( جونم امین ..... اول و اخر اسماتون .....مطمئنم انتخاب دلوین بوده درسته؟)
دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.