قسمت 159

جانا

نویسنده: Hasti84

_(من کس دیگه ایی رو دوست دارم نمیتونم )
+(اِ که اینطور پس من تو میکشم اون موقع به عشقت برس)
تفنگ رو بالا اوردم
_(نه نه وایسا ........ مگه زوره نمیخوام با دوستت ازدواج کنم )
+( نه بابا؟؟؟ راست میگی؟)
_(اره )
+(یعنی الان تو اگه کسیو بخوای و اون تورو نخواد مجبورش نمیکنی باهات ازدواج کنه؟)
_( نه ....... یعنی نمیدونم )
+(اوممم پس من تورو با دوستانم تنها میزارم فکر کن ببین چی کار میکنی)
_(نه وایسا ....... ببین من چی کار کنم دست از سرم برداری؟)
+(بهم بگو اگر واقعا کسیو دوست داشته باشی و اون دوستت نداشت چی کار میکنی؟؟؟ تا منم همون کار رو باهات بکنم)
_(خوب من که گفتم ولش میکنم )
+(اهوممم یعنی الان اونی که دوستش داری عاشقته؟؟)
_(اره )
+(دورغ نگو عوضی من مطمئنم که اون دوستت نداره وگرنه هرگز اینجا نمی اوردمت)
_(تو کی هستی؟ چطوری از همه چیز زندگیم خبر داری؟)
+(یه کسی که عالمه اصلا تو بگو .......دانای کل چطوره؟)
_(دانای کل بهم بگو چی کار کنم دست از سرم برداری؟؟)
+(دست از سره اون دختر بیچاره بردار تا ولت کنم)
_(اها پس اون تورو فرستاده سراغم؟)
دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.