قسمت 96

جانا

نویسنده: Hasti84

سرجام خشکم زد نگاهی به خودم انداختم کاملا خوب بود تیپم یه شلوار بگ خیلی گشاد قرمز و یه شومیز گشاد سفید که استینش سه ربع بود و یه حالت کراوات مانند داشت حولمم که دور سرم پیچیده شده بود و موهام بیرون نبود اصلا سرمو تکون دادم به حالت اینکه چیه
+(هوممم؟؟جن دیدین؟؟)
رایان اومد و محکم بغلم کرد
_(چرا گریه میکردی؟؟)
گوشه لبمو به دندون کشیدم ( هیچی استرس دارم یکم)
صدای امید از پشت سر رایان اومد که دستش توی جیبش بود و داشت میومد سمت ما
+(اینهمه استرس اصلا خوب نیست برات )
اخم کردم که اومد جلو تر و دستشو گذاشت رو پیشونیم و منم محکم خودمو عقب کشیدم
درسته عاشقش بودم ولی دلیل نمیشد بهش رو بدم
دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.